در سفر به شهرهای توریستی اروپا کمی با خود خلوت کردم و به آینده و اهدافم فکر کردم ، به گذشته اندیشیدم.
3 تا 7 آبان 1402
سفر بارسلون از سوم آبان ساعت 4 صبح از فرودگاه اصفهان آغاز شد. از اصفهان به قطر سفر کردم و از آنجا به بارسلون رسیدم. مدت زمان پرواز، حدود 6 ساعت بود که برای من که اغلب از درد سیاتیک رنج میبرم، کمی دشوار بود. اما شوق سفر باعث شد با این مشکل کنار بیایم.
به محض رسیدن به بارسلون، متوجه محیط شاد و سرزنده ی این شهر شدم. شهر به معنای واقعی زنده بود! همین طور که تاکسی از بین پیچ و خم جاده کوهستانی عبور می کرد، مطمئن شدم همان طور که انتظار داشتم، هتل Gran Hotel La Florida در بام بارسلون قرار دارد و در بهترین نقطه ی شهر به لحاظ ویو و هوای دنج واقع شده است. از مزایای دیگر این هتل اتاق بزرگ و صبحانه با کیفیت آن بود. در واقع اقامت در این هتل چیزی به غیر از لحظات شاد و مفرح به همراه نداشت. همچنین، سالن بدنسازی و استخر هتل را چند بار تجربه کردم و از شام در فضای باز رستوران هتل لذت بردم، گرچه وعده گرانی بود و هزینه استیک و نوشیدنی حدود 45 یورو شد.
در چهار روز اقامت در بارسلون، دو بار به ساحل زیبای بارسلون رفتم، عکس های بی نظیری گرفتم و کمی با خود خلوت کردم و به آینده و اهدافم فکر کردم ، به گذشته اندیشیدم و اینکه اگر حاصل ماه ها کار فشرده، آرامش کنار این ساحل زیباست واقعا ارزشش را دارد.
اصلی ترین میدان بارسلون، کاتالونیا بود و فقط کافی بود از هتل تا میدان کاتالونیا را با تاکسی یا هر وسیله ای بیایی. از آنجا دیگر دسترسی به تمام مراکز خرید و برند های معروف و از طرفی رستوران ها و کافه ها به راحتی امکان پذیر بود. نرخ تاکسی در این شهر بالا بود و از آنجایی که فاصله ی هتل تا میدان اصلی حدود 15دقیقه مسیر بود؛ برای هربار رفت و آمد با تاکسی حدود 85 یورو باید پرداخت می کردم. (من در شهرهای کم ترافیک به خاطر از دست ندادن زمان در طول سفر ترجیحا از حمل و نقل عمومی اتوبوس و مترو استفاده نمی کنم از طرفی استفاده از وسایل عمومی نیاز به شناخت نسبی شهر دارد که برای من به عنوان توریست سخت است). قیمت پوشاک در بارسلون به نظر من بسیار مناسب بود و نسبت به جنس های بسیار عالی و مارک های معتبر به راحتی می توانستم با حدود 50یورو یک هودی زیبا یا یک کت و شلوار اداری خرید کنم.
شیرینی فروشی ها در بارسلون شلوغ ترین نقاط شهر بودند انواع کروسان های زیبا واقعا در ویترین ها چشم نواز بود به عبارتی از هر ده فروشگاه، حداقل یکی از آنها کروسان فروشی بود.
میدان کاتالونیا تا پاسی از شب میزبان مردم بود و در هر گوشه ای از شهر نشان از حال خوب و موسیقی زنده و توریست هایی بود که بسیار لذت می بردند. موزه ها و کلیساهای متعددی در بارسلون وجود دارد اما من از بین تمام آنها ، از کلیسای معروف آن به نام ساگرادا فامیلیا دیدن کردم و به نوبه ی خود بسیار آرامش بخش و زیبا بود. بهترین لحظات در زمان حضور من در این شهر ، خرید یک کروسان شکلاتی و یک کاپ قهوه و رفتن کنار ساحل و قدم زدن در هوای بهاری و نوشیدن آن بود.
7 تا 11 آبان 1402
سفر من به پاریس بعد از ترک شهر بارسلون آغاز شد. ساعت 6 صبح هتل را تحویل دادم و ساعت 8 صبح کارت پرواز را هم تحویل گرفته بودم. به پاریس که رسیدم چیزی که در مرحله ی اول به چشمم اومد مدرن بودن این شهر بود. برج ها و آسمان خراش های سر به فلک کشیده و نم نم بارون و هوای پاییزی حاکم بر اون، فضا را بسیار دلنشین کرده بود. وقتی به هتل Novatel Paris Centre tour Eiffel رسیدم، از انتخاب هتلم بسیار راضی بودم. فاصله هتل تا برج ایفل 10 دقیقه پیاده روی و ویوی هتل، رودخانه سن بود. سفر به پاریس برای من بسیار فشرده پیش رفت. چون مکان های دیدنی پاریس بسیار زیاد بود.
شب اول به دیدن برج ایفل رفتم و عظمت این برج را از طبقات بالای آن نظاره کردم.
روز دوم به خیابان شانزلیزه رفتم و از مراکز خرید بسیار گران قیمت دیدن کردم ولی به دلیل قیمت های بسیار بالا خریدی نداشتم. برند های لوکس و فروشگاههای ادکلن و عطرهای فرانسوی در شانزلیزه بسیار فراوان بود. من 4 روز در پاریس بودم و در این چهار روز تلاش کردم از پیتزا و پاستا های آن غافل نشوم که خاطرات سفر قبلیام به ایتالیا برایم زنده شد.
یکی از جذابیت های سفر به پاریس، رفتن به دیزنی لند بود. از مرکز شهر تا دیزنی لند حدود 1 ساعت با تاکسی زمان می برد و حدود 200 یورو هزینه رفت و برگشت به آن بود. همین طور، ورودی دیزنی لند برای استفاده ی آزادانه بازی ها 150 یورو بود. البته اگر به زبان فرانسوی مسلط باشیم، به راحتی می توانیم با مطالعه بروشور ها، هزینه ی کمتری پرداخت کنیم و فقط بازی هایی را انتخاب کنیم که تمایل به استفاده از آنها داریم. از بازی های متعددی که استفاده کردم، خانه ترسناک و قطار وحشت از همه ی آنها برای من هیجان انگیز تر بود. شب های دیزی لند بسیار زیباست و نورپردازی آن هر گردشگری را متحیر میکند.
روز سوم را به کشتی سواری بر روی رودخانه سن اختصاص دادم که نم نم باران در کنار هوای آفتابی بسیار خوشایند بود.
و اما روز آخر و بازدید از موزه لوور، بزرگ ترین موزه ی جهان.
زمان انتظار برای بازدید از موزه لوور زیاد بود. حدود یک ساعت در یک صف طولانی منتظر بودم اما شکوه این موزه در همان لحظات اول تمام خستگی را از تن به در می برد.
تنها چیزی که پایان سفر پاریس به ذهن می رسید، این بود که ای کاش زمان بیشتری داشتم و می توانستم در کوچه پس کوچه های آن، قدم بزنم و از کافه های جذاب خیابانی آن بیشتر استفاده کنم.
11 تا 13 آبان 1402
پس از پاریس به شهر مونیخ آلمان رفتم. شاید مونیخ شهری بود که قرار نبود من بیایم. چون برنامه زمانبندی خوبی نداشتم. اما نهایتا تصمیم گرفتم دو روزی را هم در مونیخ به سر ببرم. آنچه در دید اول زمان ورود به شهر به چشم می آمد؛ قدمت شهر، ساختمان های قدیمی اما اصیل و مشابه آنچه در بسیاری از فیلم های خارجی دیده ایم، بود.
هتل من Torbraeu بود و فقط 5 دقیقه پیاده روی نیاز بود تا به میدان مارین پلاتز برسم. میدانی که جایگاه برند های معتبری بود و مراکز خرید فراوان داشت.
خوراکی ها و غذاهای مونیخ بسیار شبیه ایران بود. ساندویچ های مرغ و کباب ترکی و مواردی از این قبیل نشانه ی بارزی از آن بود. هزینه تاکسی در مونیخ بسیار بسیار گران بود. اکثر اجناس به نسبت بارسلون و پاریس، حداقل 20درصد گران تر بودند.
باغ انگلیسی مونیخ بزرگ ترین فضای سبز آلمان در شهر مونیخ، زیبا ترین منظره ای بود که من در طول این سفر به سه کشور(اسپانیا، فرانسه و آلمان) دیدم.
ساعت ها قدم زدن در این پارک، لحظه به لحظه تجربه ی متفاوتی بود و تمام عکس های آن روز من شبیه کارت پستال است.
در روز دوم و قبل از رفتن به فرودگاه، از باغ وحش مونیخ هم دیدن کردم و مسیر طولانی را پیاده روی کردم. تنها نقطه ی منفی سفر به مونیخ، مشاهده تعداد زیادی کارتن خواب در پیاده روها بود که شاید برای ساکنین آن عادی بود اما توجه توریست ها را به خود جلب می کرد.